اصول نور و رنگ کامپوزیت ها، موضوع بیست و یکمین اپیزود از پادکست مارتنزیت ( martensite ) می باشد که در دنتوکورس منتشر شده است.
پادکست مارتنزیت ( martensite ) متعلق به خانم دکتر کیانا شکفته، متخصص مواد دندانی میباشد.
تو این اپیزود به این موضوع پرداخته میشود که:
✔️نور و رنگ چیست؟
✔️توصیف رنگ در دندانپزشکی
✔️ کامپوزیت های vita shade
✔️ انواع اپسیتی کامپوزیت ها
Incisal, Enamel, Body, Dentin, Opaque, …
فرم متنی این پادکست :
ما یک تعریفی داریم به نام opacity. Opacity یعنی ناتوانی نور در عبور از یک جسم.
اگر این ناتوانی از عبور نور از ورای ماده مربوط به نور مرئی باشد، میشود اینکه میگوییم یک مادهای Transparent یا شفاف است، یک مادهای Translucent است و یک مادهای اپک است.
اما اگر این ناتوانی در عبور نور، ناتوانی از عبور نوری از جنس اشعه ایکس که طیف دیگری از نور یا امواج الکترومغناطیس است باشد، اصطلاحا میگوییم ماده ما رادیولوسنت یا رادیواپک هست. پس opacity یک ماده مربوط به میزان نوری هست که از ماده عبور میکند.
رنگ یک مفهوم انتزاعی از تعامل نور، جسم، چشم و مغز ماست. همین هست که درک آدمهای مختلف از رنگ یک جسم ممکن است که با هم متفاوت باشد و همین موضوع بحث رنگ را بحث نسبتا پیچیدهای کرده است.
روشهای مختلفی برای توصیف رنگ هست. در دندانپزشکی برای توصیف این قسمت از shadeهایی مثل vita کلاسیک یا 3D Master استفاده میشود که بر اساس کره مانسل و ویژگیهایی اعم از هیو، کروما و ولیو آماده شدهاند.
سلام، من کیانا شکفته هستم و این بیست و یکمین اپیزود از پادکست مارتنزیت است. در پادکست مارتنزیت من هر ماه در مورد یکی از مواد دندانپزشکی، اطلاعات کامل و ترجیحا بالینی میدهم تا فارغ از اینکه شما چقدر در موردش اطلاعات داشتید، بتوانید بهتر ماده دلخواهتان را انتخاب کنید و با آن کار کنید تا در نهایت هر کدام از ما بتوانیم دندانپزشک بهتری باشیم.
این اپیزود در مهر ماه ۱۴۰۰ ضبط شده و موضوع این اپیزود و اپیزود بعدی اصول و مبانی نور و رنگ کامپوزیتهاست. چون بحث نور و رنگ خیلی مفصل بود من دو اپیزودش کردم. توی این اپیزود درباره مبانی نور و رنگ و کامپوزیتهای vita shade صحبت میکنیم. در اپیزود بعدی درباره کامپوزیتهای non- vita shade و تک shade صحبت خواهیم کرد. اگر دوست دارید در این مورد بیشتر بدانید، پس لطفا با من همراه باشید.
در اپیزود ۱۷ پادکست راجع به این صحبت کردیم که کامپوزیتها را از منظرهای مختلفی طبقهبندی میکردیم. اولین منظر ساختار کامپوزیت بود. دومین منظر خصوصیات فیزیکی کامپوزیت بود که معمولا دو جنبه از خصوصیات فیزیکی کامپوزیتها برای ما در کلینیک اهمیت داشت؛ اولی، ویژگیهای رئولوژیک کامپوزیت بود که در اپیزودهای قبلی راجع بهش صحبت کردیم، راجع به کامپوزیتهایsculptable، راجع به کامپوزیتهای flowable و کاربردهایشان.
جنبه دوم از خصوصیات فیزیکی که کامپوزیتها از این نظر تقسیم بندی میشدند، خصوصیات نوری کامپوزیتها بود.
در بحث خصوصیات نوری، دو بحث اصلی در دندانپزشکی وجود دارد که میخواهیم در موردش بیشتر صحبت کنیم. یکی بحث رنگ کامپوزیت است و یکی دیگر بحث اپاسیته کامپوزیت است که میخواهیم در این اپیزود و اپیزود بعدی بیشتر راجع بهش با هم صحبت کنیم.
از آنجایی که بحث نور و رنگ خیلی مفصل است، من نمیتوانم احتمالا اینجا خیلی راجع بهش خیلی صحبت کنم اما دوست دارم کمی به زبان من هم راجع به این مفاهیم صحبت کنیم. امروز کمی میخواهم از دوران راهنمایی و دبیرستان شروع کنیم، بعد بگوییم که این مفاهیم در کار دندانپزشکی به ما چه کمکی میکند.
شاید خیلی از شما یادتان باشد، ولی برای کسانی که فراموش کردهاند سریع بگوییم که نور چیست و رابطهاش با رنگ چیست؟
نور یک پرتو الکترومغناطیس است که طول موجهای مختلفی دارد. طول موجهایی که چشم ما قادر به دیدن آن هست را نور مرئی میگوییم که طول موج حدود ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر دارد. بالاتر از این طول موج را اصطلاحا میگوییم فروسرخ و پایینتر از این طول موج را اصطلاحا میگوییم فرابنفش یا.UVدر خود بازه ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر، طول موجهای حدود ۴۰۰ نانومتر مربوط به نور مرئی آبی، حدود ۵۰۰ نانومتر مربوط به نور مرئی سبز، حدود ۶۰۰ نانومتر مربوط به نور مرئی زرد و حدود ۷۰۰ نانومتر مربوط به نور مرئی قرمز هستند.
پس این تعریف نور بود، به خصوص نور مرئی. اما آن چیزی که برای ما مهم است این است که رنگ دقیقا چیست. برای اینکه رنگ را توضیح بدهیم اول باید ببینیم با برخورد نور به یک جسم چه اتفاقی میافتد.
زمانی که نور به یک جسم برخورد میکند، که حالا این نور میتواند نورهای مختلفی باشد مثلا ممکن است نور خورشید باشد یا نور لامپهای التهابی یا همان زرد قدیمی باشد، میتواند نور لامپ فلورسنت باشد یا حتی میتواند نور تک رنگ، مثلا تک رنگ قرمز باشد.
حالا وقتی این نور به یک جسم برخورد میکند، چند تا اتفاق برایش میافتد. بسته به اینکه ماده من چی هست و چه ویژگیهایی دارد، یک مقدار از آن نور را جذب خواهد کرد، یک مقداری از جسم عبور میکند و یک مقداری از جسم بازتاب میکند. این بازتاب ممکن است منظم یا نامنظم باشد که بیشتر در موردش صحبت خواهیم کرد.
پس با برخورد نور با سطح جسم، سه اتفاق اصلی میافتد، یا جذب میشود، یا عبور میکند و یا بازتاب پیدا میکند. مقدار نوری که از ورای جسم عبور میکند را با معیاری به نام contrast ratio یا سادهتر، به عنوان میزان opacity میشناسیم. اگر مادهای همه نور را از خودش عبور دهد، یعنی چی همه نور را عبور دهد؟ یعنی چون همه نور رد شده، نور به جسم پشتی آن میخورد و برمیگردد و ما پشت آن جسم را میتوانیم ببینیم. به این ماده که نور کامل ازش عبور میکند و ما میتوانیم پشت جسم را ببینیم، اصطلاحا میگوییم ماده Transparent یا شفاف؛ مثال آن، شیشه معمولی است.
اگر برعکس، مادهای هیچ نوری را از خودش عبور ندهد و ما هیچ چیزی از پشت جسم را نبینیم، اصطلاحا به آن جسم میگوییم اپک؛ مثال آن آینه است.
اما اگر جسمی بتواند مقداری از نور را از خودش عبور دهد و مقداری دیگر نتواند از آن عبور کند و ما پشت آن جسم را کمی ببینیم ولی کامل نبینیم، به آن ماده اصطلاحا میگوییم ماده ترنسلوسنت یا نیمه شفاف که تقریبا بیشتر موادی که ما در دندانپزشکی با آن سر و کار داریم از این دستهاند؛ مثال آن شیشههای مشجر است یعنی میبینیم یک نفر پشت آن ایستاده ولی جزئیات را نمیبینیم.
بنابراین ما تعریفی داریم به نام opacity. Opacity یعنی ناتوانی نور در عبور از یک جسم. اگر این ناتوانی از عبور نور از ورای ماده مربوط به نور مرئی باشد، میشود همین که میگوییم جسمی transparent یا شفاف است، ترنسلوسنت یا نیمه شفاف است و یک جسم دیگر اپک است.
اگر این ناتوانی از عبور مربوط به ناتوانی از عبور یک طیف دیگری از نور یا امواج الکترومغناطیس به نام اشعه ایکس باشد، اصطلاحا میگوییم ماده رادیولوسنت یا رادیواپک است. یعنی اگر بتواند اشعه ایکس را از خود رد بکند، میشود رادیولوسنت و اگر نتواند از خودش رد بکند، میشود رادیواپک.
بنابراین اپسیتی یک ماده مربوط به میزان نوری است که از ماده عبور میکند یا عبور نمیکند.
گفتیم مقداری از نور از ماده عبور میکرد، مقدار دیگری با برخورد نور به ماده جذب آن میشود، اما مقداری از نور هم بازتاب میکند. حالا خب رنگ پس کجای این ماجراست؟
رنگ یعنی وقتی یک نور که خودش میتواند نورهای مختلفی باشد، به جسم برخورد میکند، مقداریش گفتیم عبور کرد، مقداری جذب شد، یک مقداری از این نور بازتاب کرد. این مقداری از نور بازتاب میشود و به چشم ما برمیگردد. برمیگردد به چشم ما و توسط سلولهای چشم ما به مغز میرود، پردازش میشود و به صورت یک رنگی که ما آموختیم اسمش چیست، مثلا اسمش آبی است، شناخته میشود.
پس رنگ یک مفهوم انتزاعی از تعامل نور با یک جسم، چشم ما و مغز ماست. همین است که درک آدمهای مختلف از رنگ یک جسم ممکن است با هم متفاوت باشد و همین موضوع بحث رنگ را بحث نسبتا پیچیدهای کرده است.
پس رنگ در اصل مربوط به نوری هست که از جسم بازتاب کرده و به چشم ما رسیده است.
پس تا اینجا ما با مفهوم امواج الکترومغناطیس و نور، یک قسمتیش به اسم نور مرئی، مفهومی به اسم opacity، چه opacity نور مرئی و چه opacity در برابر اشعه ایکس و با مفهوم رنگ آشنا شدیم.
میخواهم چند تا مثال بزنم تا بهتر این مفاهیم را درک کنیم.
فرض کنید من یک شیشه سبز رنگ دارم(از این شیشه رنگیها که قدیمها در خانه مادربزرگها بود)، میخواهم ببینم که با برخورد نور خورشید به این شیشه چه اتفاقی میافتد.
رنگ سبز این شیشه نشان میدهد که از نور خورشید که بیشتر طیف نور مرئی را دارد، همه طول موجهایش به جز ناحیه سبز یعنی حدود ۵۰۰ نانومتر، به وسیله این شیشه جذب میشوند و فقط آن قسمت سبز، ۵۰۰ نانومتری که جذب نشده، مقداریش بازتاب میکند و به چشم ما میرسد و مغز ما آن را سبز تحلیل میکند و مقداری نور هم از آن عبور میکند و یک نور سبز زیبایی ازش، خانه را فرا میگیرد.
همینطور وقتی از پشت شیشه نگاه میکردیم، مثلا تمام جزئیات پشتش دیده میشد پس مقدار زیادی هم نور ازش عبور میکند و تقریبا ما پشت شیشه را کامل میبینیم بنابراین، این جسم یک جسم شفاف یا transparent است. یا مثال ملموستر براتون شاید مسجد نصیرالملک باشد.
برعکس، وقتی شما یک کتاب سبز را میبینید، نور از ورای کتاب عبور نمیکند و شما اصلا پشت آن را نمیبینید، پس این ماده یک ماده اپک محسوب میشود اما باز هم ما کتاب را سبز میبینیم، چرا؟ چون جسم تمام طول موجهای مرئی مثلا نور خورشید را جذب کرده اما قسمت سبز رنگش جذب نشده، نور هم عبور نکرده، بازتاب کرده به چشم ما و ما کتاب را سبز میبینیم.
پس دو تا جسم مختلف میتوانند رنگ نسبتا یکسانی داشته باشند با اینکه opacityهای مختلفی دارند.
یا مثلا وقتی یک تخته وایت برد سفید را میبینیم؛ این تخته نور را از خودش رد نمیکند، پس اپک است. علت اینکه رنگ آن را سفید میبینیم این هست که از طیف تقریبا کامل نور خورشید، هیچ نور مرئیای را جذب نمیکرده و تمام آن بازتاب میکند و ما آن را سفید میبینیم. اگر همه نور را جذب میکرد، برعکس، احتمالا آن را مشکی میدیدیم.
پس الان میدانیم نور چیست، منظور از رنگ و opacity را هم میدانیم، اما این همه داستان نیست!
وقتی ما از رنگ یک جسم صحبت میکنیم، این رنگ به چند تا عامل بستگی دارد:
اولین عامل، منبع نوری هست که زیر آن داریم جسم را میبینیم و طول موجی که این منبع نوری ایجاد میکند.
دومین عامل، ویژگیهای خود جسم هست، اعم از اینکه چه طیفی را جذب میکند، چه مقداری از نور را عبور میدهد، نحوه بازتابش نور (جلوتر راجع به آن صحبت میکنیم)
سومین عامل چشم ماست که از فردی به فرد دیگر متفاوت است و خطاهای بینایی افراد.
چهارمین عامل، تقابل جسم و محیط اطرافش است.
که حالا یکی یکی میخواهیم راجع به اینها مختصری با هم صحبت کنیم.
اولین عامل گفتیم منبع نوری هست زیر آن جسم را میبینیم و طول موجی که این منبع نوری ایجاد میکند.
منابع نوری مختلف، طول موجهای مختلفی ایجاد میکنند. کاملترین نور، نور خورشید یا به اصطلاح daylight هست. یکسری لامپهای مخصوصی هم هستند مثل لامپ D65 که تقریبا مشابه نور روز هستند. اما لامپها تنگستن یا لامپهای فلورسنتی که به طور روتین در مطبها وجود دارد، معمولا طول موجهای کمی را شامل میشود؛ که این قضیه میتواند روی رنگ نهایی جسم ما اثر بگذارد چون بستگی دارد به اینکه ما چه نوری را به جسم تاباندیم که حالا بخواهیم آن بازتابش، جذب و عبور را از ماده بگیریم.
مهم است که ما تعیین رنگ دندان را با چه منبع نوری انجام می دهیم (پدیده ی متامریسم که جسم زیر منابع نوری مختلف میتواند رنگ های متفاوتی از خود نشان دهد) برای دندان پزشکان که میخواهند انتخاب رنگ کنند و بعد در لابراتوار رستوریشن ساخته شود، اهمیت دارد.
دومین عامل ویژگی های خود جسم است یعنی اینکه جسم چه مقدار از نور را عبور میدهد یا همان Opacity جسم چقدر است و به چه شکل است.
سومین عامل این است که چه طول موجی از نور را جسم یا ماده ما جذب می کند و چه طول موجی را بازتاب می کند(وقتی یک جسم آبی دیده می شود همه ی طول موج ها را بجز آبی جذب کرده و فقط آبی را بازتاب کرده) یا مثلا ویژگی های سطح جسم که نحوه بازتابش نور را از سطح مشخص میکند میتواند در درک ما از رنگ جسم موثر باشد. منظور از ویژگی های سطحی یعنی همین بحث polish یا خشونت سطحی. چرا؟ ما دو نوع بازتاب از سطح جسم داریم. یکی بازتاب منظم یا آینه ای که ما اجسام را براق می بینیم و دیگری بازتاب غیرمنظم یا diffuse که اجسام غیربراق دیده می شوند. بنابراین در بحث کامپوزیت ها ویژگی های کامپوزیتی که استفاده می کنیم و همین طور نحوه polishما میتواند در رنگ نهایی اثر بگذارد. هرچه دندان را بیشتر polish کرده باشیم بازتاب آینهای سطح افزایش و درخشنده تر به نظر میآید(value زیاد می شود) ]خود Texture سطحی میتواند روی میزان بازتابش نور و به عبارتی رنگ جسم اثر بگذارد[
عامل بعدی که میتواند روی رنگ اثر بگذارد خود چشم ماست. سلول های شبکیه ای چشم، خطاهای چشمی، مغز ما که میخواهد آن رنگ را درک کند که ممکن است فرد به فرد رنگ متفاوتی از جسم تشخیص دهد. بهتر است گاهی اوقات ما از دستگاه یا فرد دیگری کمک بگیریم که انتخاب رنگ به درستی انجام شود.
عامل بعدی بحث تقابل یک جسم با محیط اطرافش است. مثلا بیماری که رژ قرمز زده رنگ دندانش متفاوت از زمانی است که رژ نزده یا مثلا رنگ دندان بغلی اگر روکش PFM یا دندان بد رنگ داشته باشد یا حتی لثه مجاور دندان می تواند روی رنگ دندان اثر بگذارد.
روش های توصیف رنگ:
درک رنگ وابسته به عوامل زیادی بود. بعد از درک رنگ چگونه آن را به فرد دیگری منتقل کنیم به گونه ای که منظور ما را دقیقا متوجه شود؟ فضارنگ های مختلفی برای توصیف رنگ ها تعریف شد. فضارنگ RGB_CMYK که تمام رنگ ها بر اساس درصد رنگ های اصلی آنها تعریف می شوند.
فضارنگ های XYZ_LAB_LCH. فضارنگ های مختلف همگی هدفشان توصیف رنگ های مختلف است. توصیف رنگ به شیوه کره مانسل که از سه معیار هیو، کروما و Value برای توصیف یک رنگ کمک میگیرد.
هیو: طول موج غالب یک نور را توصیف میکند مثلا طول موج غالب رنگ آبی حدود 400نانومتریا زرد حدود 600نانومتر
کروما: شدت طول موج را توصیف میکند. طول موج غالب ثابت است(یک ظرف آب را در نظر بگیرید که یک، دو، سه… قطره جوهر قرمز به آن اضافه میکنیم، یک قله در ناحیه 700nm داریم اما شدت طول موج متفاوت است، هرچه تعداد قطره جوهر بیشتر می شود قله هم بلندتر می شود)
ولیو یا درخشندگی:میزان نور را توصیف میکند. رنج value از سیاه تا سفید برای اجسام غیر شفاف یا از سیاه تا شفاف برای اجسام شفاف مشخص میکند.
نکته مهم:هیو و کروما ویژگی ذاتی یک جسم هستند ولی value نه چون value میزان نوری است که از جسم، مثلا دندان، بازتاب می شود. این میزان می تواند به عواملی مانند شدت نور اولیه که به سطح تاباندیم(هر چه شدت نور اولیه تابیده بیشتر بازتاب بیشتر) یا Texture سطحی اگر polish بیشتر شود، بازتاب بیشتر و value نیز بیشتر می شود. یا بحث پشت زمینه.
درک مفهوم value می تواند در کار کلینیکی و بدست آوردن یک ترمیم زیبا خیلی به ما کمک کند.پس valueیعنی چه میزانی از نور بازتاب می کند. هر زمان ما بخواهیم value یک دندان را بالا ببریم، درخشندگی را زیاد کنیم، باید کاری کنیم که میزان بازتاب نور بیشتر شود. یکی از روش هایی که با آن رنگ را توصیف می کردند کره مانسل بود. چرا کره؟ چون واقعا شبیه یک کره است یعنی هر کدام از این عوامل می توانند روی دیگری اثر بگذارند مثلا هر چه کروما بیشتر شود value کمتر می شود.مثل مکعب نیست که همه با هم بتوانند زیاد شوند. و زیاد شدن یکی باعث می شود دیگری یک درجه کمتر شود. بعدا دیدند در دندانپزشکی طیف رنگ هایی که ما از آنها در دندان استفاده میکنیم خیلی کم است شاید حدود 2%کره مانسل را در دندانپزشکی استفاده میکنیم. بنابراین یک الگوی توصیف رنگ ساده و اختصاصی تر برای دندان درست کردند که این الگو شد “شید رنگی ویتا کلاسیک” که بر اساس کره مانسل و تعاریف هیو و کروما و value پایه گذاری شده اما با توجه به دندان پزشکی و رنگ هایی که در آنجا استفاده شده. بر این اساس در ویتای کلاسیک ما 4 هیو مختلف داریم که با نام های A, B, C, D نام گذاری شده اند. که ته رنگ reddish gray /gray/reddish yellow /reddish brown را داشتند که هر کدام چند کرومای مختلف دارند مثلا A1, A2, A3 و…که ویتای کلاسیک را می سازند. بعدا متوجه شدند که برای راحتی انتخاب رنگ در کلینیک بهتر است شید ویتای کلاسیک بجای اینکه بر حسب هیو A, B, C, D بچینیم بهتر است بر اساس value بچینیم تا بتوانیم انتخاب رنگ بهتری داشته باشیم. (بجای اینکه از A1 تا D4 این را بچینیم از B1 تا C4 بهتر است بچینیم که بر اساس value باشد تا انتخاب رنگ راحتتری داشت. بر اساس همین شید توصیف و انتخاب رنگ مواد ترمیمی زیبایی اعم از پرسلن یا کامپوزیت های متناسب با این سیستم هم عرضه شد که ما در بازار کامپوزیت هایی با همین نام به وفور می بینیم. (کامپوزیت B1, A1 یا هر چه….) منتها انتخاب از بین این 16 نمونه به ترتیب value برای دندان پزشک سخت بود. بعدا سیستم دیگری معرفی کردند به نام سیستم 3D Masterکه تصمیم گیری بر اساس value از 0 تا 5 انجام می شد. بعد از اینکه value را انتخاب کردیم از بین چند گزینه رنگ موجود دندان را بر اساس هیو و کروما انتخاب می کردیم. منتها در این روش هم مشکلاتی بود مثلا اکثرا به همان مدل کلاسیک عادت داشتند، مواد ترمیمی و پرسلن ها بیشتر بر اساس ویتای کلاسیک بودند. (با آمدن 3D Masterمشکل کامل حل نشد). در این بین ویژگی دیگری یعنی Opacity هم می تواند در نتیجه ترمیم ما موثر باشد و کامپوزیت ها باید در Opacity های مختلف عرضه شوند که اوایل بیشتر مینا و عاج به بازار عرضه شدند اما با پیشرفت کامپوزیت ها Opacity های مختلفی به بازار آمدند مثلا کامپوزیت های لبه ی انسیزال که ترنس لوسنت ترین بودند بعد enamel بعد universal یا bodyبعد dentin بعدopaqueیاopaquerکه معمولا تقریبا یا کاملااپکهستند. که اینها از کاملا ترنس لوسنت به کاملااپکگفته شدند اما هر شرکتی ممکن است همه این ها را نداشته باشد یا اسم هایش جابجا باشند که باید نگاه کنیم تا متوجه شویم دقیقا منظورش چیست.
نکته:ما به طور معمول طیفی از Opacity داشتیم که با contrast ratio=1 که opaque ترین ماده بود یا “0” که ترنس لوسنت ترین ماده بود ممکن است وجود داشته باشد. اما برای بازسازینسجدندانبایددقتکنیمکهc.rعاج حدود 0.7 وc. r مینا حدود 0.35 است یعنی نه عاج کاملا opaque است و نه مینا کاملا شفاف. هر دو ترنس لوسنت هستند اما میزانOpacity ها متفاوت است و ما در ترمیم ها سعی داریم این را بازسازی کنیم تا به طبیعی ترین حالت ممکن برسیم.
پس ما امواج الکترومغناطیس و نور را داشتیم.قسمتی از این نور، نور مرئی بود که با برخورد این نور به جسم چند اتفاق می افتاد. قسمتی از نور جذب میشد، قسمتی از جسم عبور می کرد که اپاسیتیماده را مشخص می کرد، قسمتی بازتاب می کرد به چشم ما و در مغز ما یک رنگ از آن برداشت می شد منتها در برداشت ما از یک رنگ چند عامل موثر بود:
1- خود نور محیط(نور روز، نور یونیت، خود لامپ یونیت چه باشد؟ چه طول موجی ایجاد کند؟)
2- ویژگی های ماده(که چه میزان نور را از خودش عبور می دهد؟ چقدر جذب و چه مقدار بازتاب می کند؟)
3- خصوصیات سطحی(میزان بازتابش را برای ما مشخص می کند و می تواند روی رنگ اثر بگذارد)
4- ویژگی های چشم هر شخص و خطاهای دید
5- تعامل یک جسم با محیط اطرافش
ما برای توصیف یک رنگ از روش هایی استفاده می کردیم که در دندانپزشکی ما برای توصیف رنگ از شیدهایی مثل ویتای کلاسیک یا 3D Masterاستفاده می کردیم که بر اساس کره مانسل و ویژگی هایی اعم از هیو، کروما و value آماده شده بودند. در اپیزودهای بعدی می گوییم که همه کامپوزیت ها از این روال تبعیت نمیکنند و ما امروزه کامپوزیت هایی داریم که اصطلاحاً می گوییم کامپوزیت هایnon-vita shadeیا کامپوزیت های دیگری بهنامتکshade که برای اینکه بتوانیم در مورد این کامپوزیت ها با هم حرف بزنیم، قبلش باید این موارد را مرور می کردیم.
منبع پادکست : کانال تلگرام پادکست مارتنزیت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.